فوتبال، گاوبندی، گز آردی، ساعت رولکس و چند داستان دیگر
«یک شرمساری کامل برای فوتبال»؛ واکنش کوتاه، بهتزده اما دقیقِ رئیس فدراسیون فوتبال بود به یک تبانی فاجعهبار. نیازی به بررسی شواهد نیست. تبانی مسلم و مطلق بود. نتیجه دو بازی فوتبال در لیگ دو که برای صعود به دسته بالاتر، نه جنگ، که میتبانیدند! روی هم ۱۴۶ گل داشت، ۷۶-۰ و ۶۷-۰ که مشمئزکننده و البته مضحک بود. «محرومیت همیشگی» کمترین حکم قابل اجرا برای همه اعضای چهار تیم همکار در این آبروریزی ملی بود. مایک اوبه، نایبرئیس فدراسیون نیجریه، بعد از اعلام احکام صادر شده، اضافه کرد؛ «خجالتآوره».
قاب ۲؛ سایه گادفادر
برای یک تبانی موفق ولی نامحسوس، ضریب هوشی مطمئنه، ابتکار عمل، برنامهریزی و سلیقه از نیازمندیهای اولیه و مبرم است. روزنامه ایتالیایی La Repubblica جزئیات بیشتری را از کالچوپولی افشا میکند؛ لوچانو موجی، مدیر باشگاه یوونتوس برای تماس با داوران ایتالیایی از سیمکارتهای بینالمللی و بدون شناسه ثبتشده استفاده میکند. اما سایه شوم مافیا هوای فوتبال را زیادی سرد کرده؛ گابریل ۲۶ ساله برای تماشای مسابقه اینتر-لاتزیو با پای خودش راهی استادیوم فوتبال شده بود اما بیست دقیقه بعد جسدش روی دست هواداران از ورزشگاه خارج شد و بازی نیمهتمام ماند. مرگ گابریل تنها حادثه آن شب نبود. درگیری خونین هواداران آثمیلان و آتلانتا این مسابقه را هم لغو کرد. مجروحان از ورزشگاه خارج میشوند و آژیر آمبولانسها به قلب شهر هراس میاندازد. سردبیر La Gazzetta dello Sport مینویسد؛ «بازهم گرد هم جمع میشویم و برای بیش از یک قرن مافیا یک دقیقه سکوت میکنیم تا دوباره عدهای به دنبال توپ فوتبال بدوند و چمدانهای پول بیآنکه ارتباطی به حنجرههای خسته هواداران داشته باشند از اتومبیلی به اتومبیل دیگر منتقل شوند. چه کسی میداند که آیا کشته شدن یک هوادار جوان فقط به خاطر درگیری ساده با رقبا بوده یا این که باز هم تاریخ تکرار شده و قرار بوده این بازی لغو شود!»
وقتی آداب مافیا و چاشنی جنایت قاطی اسباب و ابزار تبانی میشود، نتایج مشمئزکننده و مهلکاند و دیگر هرگز مضحک نخواهند بود. بنگاههای شرطبندی روی مسابقههای فوتبال، مانند مدیریت کازینوها و هتلهای زنجیرهای، به دایره بیزینسهای مافیا اضافه شدهاند. یک سرمایهگذاری تضمینشده، جذاب و زودبازده نود دقیقهای که در طول و عرض زمان و مکان پیش میتازد؛ سوپراستار قفسهای توری به دادگاه کرومونا احضار شد، پلیس مالی ایتالیا مدعی است که جیجی بوفون در شرطبندیهای کلان دست دارد. او در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۱ به مبلغ ۱۵۸۵۰۰۰ یورو در یک بنگاه شرطبندی فوتبال هزینه کرده؛ وکیلش میگوید: «صحت ندارد. جیجی حرفهای است. حرف دیگری ندارم و در این مقطع باید از تیم ملی ایتالیا حمایت کرد.» بعدها این وکیل حرفهای سناریوی تازهتری را به دادگاه برد؛ «بوفون این پول را برای خرید بیست ساعت رولکس به مغازه شرطبندی پرداخت کرده بود.» این که چرا بوفون برای خرید فلهای ساعت رولکس به جای سوئیس به بنگاه شرطبندی در شهر پارما میرود، چندان برای دادستان کرومونا اهمیت ندارد!
قاب ۳؛ پهلوان در گود
سبک زندگی و عرف رفتاری هر جامعه، مختصات مخصوص به خودش را برای یک زد و بند حرفهای ترسیم میکند. ادبیات و دستور زبان مورد نیاز متولد میشود. اینجا به آن میگویند «گاوبندی»، که اشاره تمثیلی است برای «موافقت» میان دو یا چند تن برای انجام کاری (معمولاً ناروا). این که چرا «گاو» کلیدواژه این توافق شده، لابد ریشه در تاریخ کهن مردمانی دارد که پیشه اجدادیشان دهقانی، کشاورزی و دامداری بوده است! برای همین «دکلان هیل»، روزنامهنگار کانادایی، در کتاب «تبانی، فوتبال و تخلف سازمانیافته» مینویسد؛ «بیرونِ استادیوم، در منطقه تاریخی المپیک در یونان، خرابهای است که در آن بقایای تندیسهای خدایان را میبینید. هزینه ساخت این مجسمهها جریمه ورزشکارانی بوده که در ورزش تقلب میکردند و این قدمت ۲۸۰۰ ساله فساد در ورزش است که تا امروز ادامه پیدا کرده است.» تبانی قدمتی به اندازه عمر مسابقههای ورزشی دارد.
اسطوره پهلوانی این سرزمین اساطیری، خروجی یک تبانی شخصی با معذوریتهای والای اخلاقی است! حفظ جایگاه پهلوانی در تقابل با نذر مادر حریف. محمود خوارزمی ملقب به پوریای ولی خودخواسته مغلوب جوانی گمنام میشود تا پهلوان تا همیشه تاریخ برای ورزشکاران ایرانی یک پاسخ دمدست، دهن پرکن و کلیشهای برای سؤال «الگوی ورزشی؟» شود. «تبانی» مقولهای خطی و مطلق نیست، یک بازه لامتناهی است از مفاهیم فلسفی، عرفان، پهلوانی، صوفیگری تا انتقال پول سیاه از حسابی به یک حساب بانکی دیگر!
مابهازای نزدیکتر و در مستطیل سبزِ «تبانیهای معرفتی» داربی ۳۵ تهران است؛ دو هفته مانده به نوروز سال ۷۱، استقلال به مصاف پرسپولیسی میرود که وضع مناسبی ندارد. مرتضی فنونیزاده، مدافع وسط آن روزهای پرسپولیس، میگوید: «تیم خوبی نداشتیم. علیآقا توی لباسکنی گفت اونا از ما قویترن ولی ما هم پرسپولیسیم! نذارید زحمت اون بچههایی که ۶ تا زدن هدر بره و تلافی کنن!» استقلال همان پانزده دقیقه اول دو گل زد. یک فرصت منحصربهفرد تاریخی برای جبران یک کری بیجواب! اما وقتی پای رفاقت، مرام و لوطیبازیهای جنوب شهر وسط میآید، شاهرخ بیانی و مهدی فنونیزاده برای حفظ احترام علیآقا وارد عمل میشوند. هافبکهای تیم استقلال، قلب استقلال را از کار میاندازند. صمد مرفاوی ۷۵ دقیقه تمام برای یک توپ دیگر آن جلو لَهلَه میزند ولی پاسهای شاهرخ بیانی از یک سوم زمین بازی جلوتر نمیرود. صادق ورمرزیار، مدافع چپ وقت استقلال، در تأیید اتفاقهای این داربی میگوید: «میتونستیم شش تا رو جبران کنیم ولی بعد از گل دوم دیگه انگار هافبکها درست توپ پخش نمیکردن و کمکاری میکردن.» آن وقتها مانند امروز پولی توی فوتبال ایران نبود. حرف اول و آخر را عشق به پیراهن، تعصب و غیرت میزد. زدوبندها هم از همین جنس بود، از جنس رفاقتهای شخصی که عشق و تعصب تیمی را سر میبُرید!
قاب ۴؛ مرگ قیصریسم
«احترامت واجبه خاندایی! اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمیاد. کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی. به هر کی گفتم نوکرتم، با خنجر کوبید تو این جیگرم.» عین شکوائیه قیصر از نظام روزگار، دیگر کسی برای شنیدن داستانهای شاهنامه حوصله ندارد. قصهها عوض شدند. حالا در فوتبال ایران پول جای خالی همه چیز را پر میکند. اعضای هیات مدیره و مدیران باشگاهها عموماً خارج از دنیای ورزش و به اتکای پشتوانههای سیاسی، با بودجههای میلیاردی و رانتهای گرهگشا، صندلیها را اشغال میکنند. آنها برای بقا به ساختن رزومههای ورزشی در اسرع وقت نیاز مبرم دارند. بنابراین کسب نتیجه اولویتی به هر قیمت میشود! چنین چشماندازی هر تکمسابقه را برای سرمربی تیم که قراردادش به مویی بند است حیاتی میکند.
پول، پول میآورد؛ اما قصه فقط این نیست. اولویتها کمی جا به جا شدند؛ مربیهایی در لیگهای فوتبال ایران مشغولاند که به پای زدوبندهای کلان، تیمشان را خلع سلاح میکنند. تغییر در برنامههای تمرینی تیم، یکی از هوشمندانهترین شیوههای کار است؛ آقای سرمربی یک هفته مانده به «مصاف صوری»، جلسههای تمرینی تیم را از دو ساعت، به دو ساعت و سی دقیقه افزایش میدهد تا بدنهای over-exercised شده از دقیقه یک «از پیش افتکرده» باشند!
باورش آسان نیست، اما در برنامه تمرینی هفته، دو جلسه تمرین با وزنه هم پیشبینی شده است. حتی بازیکنها برای شب مسابقه به استخر و سونا برده میشوند تا برای روز مسابقه بدنها در اوج کرختی، کندی عکسالعمل و ناآمادگی باشد. ناآگاهی مدیریتهای غیرفوتبالی شرایط را برای چنین مربیان بهروزی مهیاتر کرده؛ برای آمادگی اذهان عمومی هم، مصاحبههای پیش از بازی فرصت مغتنمی است. آقای مربی از قدرقدرتی تیم حریف میگوید و این که بازی سختی در انتظار است. برای آن تتمه نیروی باقیمانده احتمالی نیز، برگزاری یک بازی تدارکاتی، در طول همان هفته پرتمرین و پروزنه، فکر بکری است. آقای سرمربی که برای تعیین نتیجه مسابقه، بیرون از زمین بازی، توافق پرسود کرده، با تمرین غلط، تیم از پیشباخته را به زمین میفرستد.
قاب ۵؛ مثلث وجدان
این تصویر یک مربی متعهد است که تنهاخوری را دوست ندارد. به اندازه بخور، همیشه بخور. زندگی اجتماعی به او آموخته که یک نفع جمعی شانس بیشتری برای موفقیت دارد تا یک منفعت انفرادی. انتخاب یک مثلث از ترکیب یازده نفره، مکمل تمام زحمتهایی است که در طول هفته برای «ناآمادگی» تیم کشیده شده؛ دروازهبان، یک مدافع وسط و مهاجم نوک. این مثلث طلایی به خوبی نتیجه بازی را مدیریت میکند. دروازهبانی که گل عمدی میخورد، در حالی که تمامقد برای گرفتن توپ خیز برداشته و بعد از گل با ناراحتی مفرط سر به چمن میکوبد. مدافعی که سایه توپ را میزند و وقتی توپ توی دروازه جا گرفت، نای بلند شدن ندارد و آقای مهاجم که دروازه خالی را از سه قدمی کج میبیند یا پنالتی را با دقت تمام به دستهای دروازهبان میکوبد. پس از باخت سنگین تیم پ به تیم ت، روزنامهای ورزشی که تا وقتی رابطهاش با آقای مربی حسنه بود، حتی تیترهای روز بعدش را با او چک میکرد، با تیتر «تق گلهای [تیم ت] درآمد» خبر از بانی اصلی گلهای خورده م. م [دروازهبان تیم پ] و مدیر برنامهای داد که در خدمت آقای مربی هست. آقای مربی در کنفرانس خبری پس از بازی میگوید: «در مملکت ما اگر سالم کار کنی، ریشهات را میزنند.»
فوتبال را همین اشتباهات بازیکنها جذاب کرده، وگرنه چیزی شبیه به بسکتبال بود، اگر فوتبالیستها برای چسباندن توپ به تور، بدون اشتباه بودند. مثلث وجدان آقای مربی، گاهی به خاطر اشتباههای فردی که منجر به باختن تیم شده است، نیمکتنشین میشوند، اما برای فصل آتی، قراردادهای تضمینشدهای در جیب دارند و این یک شرکت تجاری با مسئولیت محدود است که کارمندانش را برای کار بیمه کرده است.
بازیکنهایی که هیچ وقت بدون تیم نمیمانند؛ بازیکنی که در طول فصل پنالتی میدهد، دروازهبانی که با ضمانت گل میخورد و مهاجمی که تضمینشده گل نمیزند. نرخ این سرویسهای ویژه، متنوع و بیثبات است اما برای آنکه تیمی از لیگ یک به لیگ برتر بیاید، یا در پلیآف حذف نشود، مدعی قهرمانی بماند یا به دسته پائینتر سقوط نکند، همیشه بازارشان را مانند راسته طلافروشان بازار تهران داغِ داغ نگه میدارند. برای همین شب قبل از مسابقه سکههای طلا از لای گزهای آردی بیرون میآید. بعضی از داورها طعم گز را، نه با پسته، که با طلا دوست دارند. کار آنها نظارت بر عملکرد «مثلث وجدان» است. داوری که گل سالم را خطا میگیرد، خطای شش ثانیه دروازهبان را در ثانیه سوم اعلام میکند، اخراج و پنالتی میدهد و برای تتمه پولش سمت تیم حریف غش میکند.
قاب ۶؛ خودزنی پیش از موعد
ف. ک به ن. د زنگ میزند و به صراحت میخواهد که فلان بازیکن مصدوم شود. یکی دو سفارش دیگر هم میدهد و خداحافظی میکند. بازیکن همتیمی در یک بازی تمرینی کار را یکسره میکند. مینیسک فلان بازیکن هنوز پاره است. هشتاد میلیون تومان به حساب ن. د واریز میشود.
قاب ۷؛ جامهای کاغذی
آقای مربی هیچ جا، هیچ چیز درباره ر. م نگفت که چرا از نوشهر به تهران آمد و چرا یک فصل تمام به نیمکت غل و زنجیر شد. فصل قبلش ر. م توپی را که در هجده قدم تیمش در اختیار داشت به مهاجم حریف هدیه داد تا او برای گل برتری توپ را به همتیمیاش برساند. با سه امتیازی که هدیه اشتباه محض این مدافع بود، تیم نظرکرده در کورس قهرمانی باقی ماند. عین همین اتفاق در فینال جام حذفی هم افتاد؛ الف. ت که زمانی مدافع تیمملی بود، در تهران بیشتر دربند درگیری شخصی با بازیکنهای حریف شد تا دفع توپهایشان، که گل میشدند! الف. ت به سفارش یکی از دوستان ورزشینویس آقای مربی، نخستین خرید او برای فصل بعد بود که تقریباً به سرنوشت نیمکتی ر. م دچار شد.
قاب ۸؛ حراج کارتهای رنگی
الف. ت۲ [با الف. ت قاب ۷ اشتباه نشود.] با یک خطای بیدلیل برابر داماش سه اخطاره شد و داربی را از دست داد تا خط حمله تیمش عقیم شود. بعدها که رابطه ر. ر با آقای مربی شکراب شد، روایتهای مختلفی از اخطار سوم الف. ت۲ دهان به دهان پیچید. لیگ نهم که آقای مربی تیم جدیدی گرفت، الف. ت۲ هم از تهران به همان تیم پیوست! شبیه همین اتفاق را علیاصغر مدیرروستا تعریف میکرد که م. ب عمداً خودش را سهاخطاره کرد تا مقابل تیم آقای مربی محروم شود، فصل بعد م. ب نیز به تیم آقای مربی ملحق شد.
بدون قاب
حالا سایت مشهور bet365 هم لیگ ایران را پوشش میدهد. این یعنی با پیشبینی درست یک مسابقه فوتبال از لیگ برتر میتوان به دلار سود کرد. بازیهای لیگ برتر همعرض نرخ ارز شدهاند و امروز جدای بالا و پایینهای جدول ردهبندی و آفتابهدزدی، صددلاری سبز امریکا یکهتازی میکند؛ واعظ آشتیانی در گفتوگو با خبرآنلاین میگوید: «شرطبندی رفتهرفته به یک قمار بزرگ تبدیل میشود و دست خیلیها در آن دخیل خواهد شد. حتی اگر این پدیده قانونی هم شود، جوانمردی در جامعه ورزشی را پایمال میکند و تبعات منفی بسیاری به دنبال خواهد داشت. شرطبندی در حد ۱۰، ۲۰تومان که نیست. عددها بسیار بزرگتر است. با گستردهتر شدن این پدیده، مافیای آن هم شکل میگیرد که جلوگیری از آن مشکلساز خواهد بود.»
قاب آخر
یک نفر برای خرید ساعت رولکس به یک بنگاه کوچک شرطبندی در شهر پارما میرود. برای این که مسابقه فوتبال مورد نظر نیمهتمام رها شود، گابریل ۲۶ساله کشته میشود. پیکر خدایان سنگی در المپیا جایی برای وقتگذرانی توریستهای خوشسلیقه است. یکی از این حوالی برای شب مسابقه، بازیکنانش را به سالن بدنسازی و کار با وزنه فرامیخواند. آن یکی وقتی گز شیرین اصفهان را گاز میزند، یک سکه طلا زیر دندانش میآید. یکی هم با تکل دو پا، زانوی همتیمیاش را در یک بازی تمرینی هدف میگیرد؛ اینها و چند داستان دیگر پولها را میان حسابهای بانکی جابهجا میکنند.
نظرات